حکمت مطهر

حکمت مطهر

حکمت مطهر

حکمت مطهر

شاخصه های انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید مطهری

شاخصه های انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید مطهری

 اگر قرار شد که به اسم اسلام یک مکتب التفاطی درست کنیم و روش مان این باشد که از هر جایی چیزی بگیریم، یک چیز از مارکسیسم بگیریم و یک چیز از اگزیستانسیالیسم و چیز دیگری از مکتب دیگری و از اسلام هم چیزهایی داخل کنیم و از مجموع این ها معجونی درست کنیم و بگوییم این است اسلام، ممکن است در ابتدا مردم هم بپذیرند...
 
یکی از راه های شناخت هر انقلاب ، بررسی کیفیت رهبری آن انقلاب و نهضت است. از نظر رهبری، انقلاب این طور نبوده است که روز اول کسی  خود را کاندیدا کند و بعد مردم به او رأی بدهند و او را انتخاب کنند  و سپس، آن رهبر برای ملت خط مشی تعیین کند. واقعیت این است که گروه های زیادی، از آنجا که احساس مسوولیت می کردند، تلاش کردند رهبری نهضت را بر عهده گیرند ولی به تدریج عقب رانده شدند و رهبر خود به خود انتخاب شد. شما در نظر بگیرید چه تعداد از اقشار؛ از روحانیون ، چه گروه های اسلامی و چه غیر اسلامی، در این انقلاب شرکت داشتند. در این نهضت، افراد تحصیل کرده ، افراد عامی، دانشجو، کارگرها، کشاورزان، بازرگان و همه همه حضور داشتند. از میان همه این افراد مختلف یک نفر به عنوان رهبر انتخاب شد، رهبری که همه‌ی گروه ها، رهبری او را پذیرفتند. اما چرا؟ آیا به دلیل صداقت رهبر بود؟ آیا صداقت منحصر به امام خمینی بود و کس دیگری صداقت نداشت؟ البته که صداقت منحصر به ایشان نبود. آیا بدلیل شجاعت بود؟ البته که کسان شجاع دیگری نیز وجود داشتند. آیا به این دلیل بود که ایشان روشن بینی داشتند ؟ یا مثلاً قاطعیت داشتند و دیگران فاقد قاطعیت بودند؟
   
پاسخ به این سؤال به سوال اساسی دیگری بر می گردد. آیا رهبر نهضت را می سازد یا نهضت رهبر را؟ نظریه‌ی صحیح این است که یک رابطه‌ی متقابل میان نهضت و رهبر وجود دارد. امام خمینی به این علت رهبر  بلامنازع این نهضت شد که علاوه بر مزایا و شرایط یک رهبر که در فرد ایشان بود، ایشان در مسیری فکری و نیازهای روحی مردم قرار داشت. حال آن که دیگرانی که برای کسب رهبری تلاش می کردند، به اندازه‌ی ایشان در این مسیر قرار نداشتند.
اگر امام  با همه‌ی مزایا و برتری های شخصی ای که دارد. اهرم هایی که روی آن ها دست می گذاشت و فشار میداد و جامعه را به حرکت در می‌آورد. از نوع اهرم هایی که دیگران روی آن فشار می‌آورند، بود، امکان نداشت ایشان در به حرکت درآوردن جامعه توفیقی کسب نماید.
اگر امام عنوان پیشوای مذهبی و اسلامی را نمی‌داشت، اگر مردم ایران در عمق روح‌شان انس و الفتی با اسلام نداشتند، اگر عشقی که مردم با خاندان پیغمبر دارند، وجود نداشت، و اگر مردم حس نمی کردند که این ندای پیامبر و ندای امام علی (ع) است که از دهان این مرد بیرون می آید ، محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت و عظمت در این کشور به وجود آید. رمز موفقیت رهبری امام در این بود که انقلاب را در قالب مفاهیم اسلامی پیش برد. ایشان مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد. امام از طریق این فکر که، یک مسلمان نباید زیر بار ظلم برود و تن به اختناق بدهد، یک مسلمان نباید ذلیل باشد، مؤمن نباید فرمان‌بر کافر باشد، با ظلم و ستم و استعمار مبارزه کرد. مبارزه تحت لوای اسلام. از جمله اقدامات این رهبر، مخالفت جدی و دامنه دار با مساله جدایی دین از سیاست بود. شاید فصل تقدم در این زمینه با سید جمال الدین اسد آبادی باشد. سید جمال نخستین کسی بود که احساس کرد اگر بخواهد در مسلمانان جنبش و حرکتی ایجاد کند باید به آنها بفهماند که سیاست از دین جدا نیست. استعمارگران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطه‌ی دین و سیاست را قطع کنند.
     مسایلی که در چند سال اخیر پیش آمد، از جنبه ‌ی اقتصادی و سیاسی تأثیر چندانی نداشتند، اما از نظر شعایر مذهبی مهم بودند و در اوج دادن به نهضت نقش مهمی داشتند. یکی از این اشتباهات رژیم، تغییر تاریخ رسمی از هجری قمری به شاهنشاهی بود. این امر از لحاظ اقتصادی و سیاسی در حال مردم اثر چندانی نداشت ، ولی عواطف مذهبی مردم را به شدت جریحه دار کرد.
رهبر با طرح این مساله که این اقدام در دشمنی با اسلام است و معادل است با قتل عام هزاران نفر از عزیزان این مردم، موفق شد مردم را به حرکت درآورد و در پیش برد نهضت از آن بهره برداری نماید.
     بنابراین با بررسی مساله‌ی رهبری و نحوه‌ی آن، و در نظر گرفتن این که مردم از میان کسانی که وجود داشتند، کدام را انتخاب کردند، به این نتیجه روشن می رسیم که نهضت واقعاً یک نهضت اسلامی بود. با این که از سویی خواهان عدالت بود و از سویی دیگر در جستجوی آزادی و استقلال، ولی همه‌ی آنها رنگ و بوی اسلامی داشت.
انقلاب اسلامی، یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزش های اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفاً برای برقراری ارزش های اسلامی انجام می گیرد.
البته عده‌ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می کنند. برای آنها مبارزه و انقلاب  هدف است، اسلام تنها وسیله ای است برای مبارزه. آن ها می گویند از اسلام هر آنچه که ما را در مسیر مبارزه قرار دهد، آن را قبول می کنیم و هر چه که ما را از مسیر مبارزه دور کند، طرد می کنیم. فرق است میان کسی که اسلام را هدف می داند و مبارزه را وسیله ای برای برقراری ارزش های اسلامی، با آنکه مبارزه را هدف می داند و می گوید اصلاً اسلام آمده است برای مبارزه. باید بگوییم، در اسلام مبارزه عنصر مهمی است ولی هدف تنها مبارزه نیست. این تفکر که به مبارزه اصالت می دهد ناشی از طرز تفکر دیالکتیکی در مورد جامعه و تاریخ است.
 
تداوم انقلاب در گرو تأمین عدالت

اگر پذیرفته باشیم که انقلاب ما، ماهیتی اسلامی دارد، البته اسلامی در تمام مفاهیم، ارزش ها و هدف ها،  و اسلامی در تمامی قالب ها و روش ها، در این صورت این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ می ماند، که مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی تمام دولت های آینده واقعاً و عملاً در مسیر عدالت خواهی باشند. برای پرکردن شکاف های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض ها را واقعاً از میان بردارند و برای برقراری یک جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی آن تلاش کنند.
من تأکید می کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.
نکته دیگر که باید به آن توجه کرد، این است که در این انقلاب اساس کار باید بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود. یعنی آن چه را که دیگران با خشونت و فشار تأمین می کنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد. از جمله ارکان انقلاب ما، معنویت است. یعنی مردم به حکم بلوغ روحی، به حکم عاطفه انسانی ، به حکم اخوت اسلامی،  خود برای پرکردن شکاف ها و فاصله های طبقاتی و اقتصادی پیش قدم می‌شوند.
     انقلاب ما ، آن هنگامی واقعی خواهد بود که خانواده ای حاضر نشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند مگر آن که قبلاً مطمئن شده باشد  خانواده های فقرا دارای لباس نو هستند.
باید در میان ما، گفته ی پیامبر مصداق عینی پیدا کند که فرمود: «مثل مومنین در محبت های متقابل، مانند پیکری است که اگر یک عضو آن بدرد آید، عضوهای دیگر آرام نمی گیرند و با التهاب و درد، عکس العمل نشان می دهند. جامعه‌ی ما آن وقت جامعه اسلامی خواهد بود که درد هر فرد تنها درد خودش نباشد، بلکه درد همه‌ی مسلمان ها باشد. علی (ع) که خود نمونه چنین مسلمانی است، می فرماید: «آیا از خویشتن به این خرسند باشم که امیر المومنین بنامند اما در ناگواری های مردم هم نفس نباشم.»
امام می گوید القاب و عناوین چه ارزشی دارد. مرد انقلابی اساساً پای بند القاب و عناوین‌اش نیست. چقدر باید کوچک بود که به این لذت ها دل خوش کرد و در سختی های مردم شرکت نکرد.
 
احترام به آزادی

     از آنجا که ماهیت این انقلاب، ماهیتی عدالت خواهانه است، وظیفه ‌ی حتمی همگی ما این است که به ازادی ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم. اگر بنا شود که حکومت جمهوری اسلامی، زمینه ‌ی اختناق را بوجود آورد، قطعاً شکست خواهد خورد. البته منظور از آزادی، غیر از هرج و مرج است. منظور آزادی معقول است.
     هر کسی باید فکر و بیان و قلم‌اش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اتفاقاً تجربیات گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری ، ولو از روی سوء نیت، برخوردار بوده است این امر به ضرر اسلام تمام نشده است. اگر در جامعه ما محیط آزاد بر خورد آرا و عقاید بوجود آید، بطوری که صاحبان آرا مختلف بتوانند افکارشان را مطرح کنند و ماهم در مقابل، آرا و نظرات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینه‌ی سالمی اسلام هر چه بیش‌تر رشد خواهد کرد.
اگر جلوی فکر را بخواهیم بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داده ایم. اما البته برخورد عقاید غیر از اغوا و اغفال است. اغوا و اغفال یعنی کاری توام با دروغ، توام با تبلیغات نادرست.
 
 التقاط، سرآغاز نیستی

انقلاب زمانی به پیروزی حقیقی می‌رسد که ما، مکتب و ایدئولوژی خودمان را که همان اسلامی خالص و بدون شائبه است، به دنیا معرفی کنیم . یعنی اگر ما استقلال مکتبی داشته باشیم و مکتب مان را بدون خجلت و شرمندگی آن چنان که واقعاً هست به جهانیان عرضه کنیم، می توانیم امید پیروزی داشته باشیم.اما اگر قرار شد که به اسم اسلام یک مکتب التفاطی درست کنیم و روش مان این باشد که از هر جایی چیزی بگیریم، یک چیز از مارکسیسم بگیریم و یک چیز از اگزیستانسیالیسم و چیز دیگری از مکتب دیگری و از اسلام هم چیزهایی داخل کنیم و از مجموع این ها معجونی درست کنیم و بگوییم این است اسلام، ممکن است در ابتدا مردم هم بپذیرند و در کوتاه مدت بشود حقیقت را پنهان کرد ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی ماند. افرادی پیدا می شوند که اهل فکر و تحقیق باشند و حقیقت را بفهمند. منابع اسلامی معلوم اند و اگر ما چیزهایی از جای دیگر بیافزاییم، با مقایسه روشن می شود و آن وقت این آدم هایی که با شوق به اسلام روی آورده بودند، به شدت و با سرعت از اسلام، گریزان میشوند. مکتب های التقاطی به عقیده‌ی من ضررش برای اسلام بیش‌تر از مکتب هایی است که صریحاً ضد اسلام باشند. انقلاب ما اگر می‌خواهد پیروزمندانه به راه خودش ادامه دهد. باید خود را از همه‌ی این پیرایه ها پاک کند و در راه احیای ارزش های اسلام راستین که اسلام اهل بیت و قرآن است حرکت کند.
 
ماخذ :
کتاب پیرامون انقلاب اسلامی
 شهیدمرتضی مطهری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.