حکمت مطهر

حکمت مطهر

حکمت مطهر

حکمت مطهر

نظریه تکاملی داروین و تقریر شهید مطهری

نظریه تکاملی داروین و تقریر شهید مطهری
نظریه تکاملی داروین و اعتقاد به خدایی مدیر و مدبر و دانا به عنوان خالق و نظم دهنده به عالم امکان چندان دور از عقلانیت نبوده و این دو نافی همدیگر نیستند
داروین بــا این نظریه کــه تمام موجودات نیــای مشترکی دارند شناخته و به شهرت رسید اگر چــه بسیاری می دانستند که او نخستین کسی نبود که این نظریه را مطرح نمود بلکه او نخستین کسی بود که اعتباری(Value)علمی برای این نظریه فراهم آورد و با این فعالیت علمی خویش اندیشه مدرن را به بن بست کشاند و تیشه به ریشه ارزشهای سنتی تمدن غرب زد . در این راستا روحانیون محافظه کار ادعا می کردند که....
...نظریه داروین با تنزل دادن انسان به مرتبه حیوان ارزشهای اخلاقی و نظم اجتمایی را نابود می کند و از طــرف دیگر روحانیون تند رو کتاب پیدایش انــواع داروین را نبــردی بین علــم و دین می دانستند و متفکران بنیاد گرای مذهبی در همان ابتدای ظهور نظریه تکامل داروین( داروینیسم ) را یکی از نیرومند ترین عواملی می دانستند که انسان را به پشت کردن به خدا و کلام او تــشویق می کند و این مسایل باعث شد تا در همان ابتدا از طرف روحانیون مسیحی تبلیغات زیادی در این مسیر علیه داروینیسم انجام شود و کما کان هم انجام می دهند . [7] اما از آن واکنش های شدید الحن چنین به نظر می رسید که منتقدان از فهم این نکته غافل مانده اند که نظریه داروین در قالب تکامل جانوری و حیوانی مربوط به تاریخ دور و دراز میلیارد ها سال قبل بوده و در گذر از این ملیارد ها سال تکامل رخ داده است و چیزی نیست که مربوط به امروز و یا سده های قبل باشد و ما شاهدیم که اغلب مخالفان اینگونه می اندیشند.
   
گویا نظریه تکاملی داروین جنگی استعاری( Metaphorical ) بین علم و دین را رقم زده است که تا کنون ادامه دارد اما آنچه جانمایه انتخاب طبیعی را در نظریه تکاملی تشکیل می داد به زعم داروین همانا این مسئله بود که : تکامل از تاثیر گذاری متقابل بین جمعیت و محیط در یکدیگر حاصل می شد و دقیق تر اینکه تکامل تنها از مطالبات محیط از جمعیت جهت می گیرد فلذا واقعیت و اصل مدعای داروین علیرغم آنچه که عده ای تبلیغات نموده و تفسیر می کنند ، نبوده بلکه تکامل جریانی نامحدود و بی هدف است وهمچنین بیشتر دال بر انشعاب و تمایز بیشتر است . اما آنچه خود داروین در رابطه با تکامل در مقایسه با هم عصران خود مطرح می کند این است که داروین تکامل را به درختی پر شاخ و برگ تشبیه می کرده است تا یک نردبان مترقی . و همین اصل مهمی است که داروین دررابطه با نظریه تکامل به آن معتقد بوده است با توجه به شواهدی که از طریق تجربه بدست آوره بود. فلذا شاهدیم که داروین از درخت تکاملی نام می برد نه نردبان تکاملی ( به این مسئله در رابطه با نگاه اسلامی باز خواهیم گشت ).5

دیدگاه شهید مطهری در باب تکامل

حال موضوع را با نگاه شهید مطهری ادامه می دهیم . شهید مطهری دراثرارزشمند خویش «توحید» طی چند فصل به صورت مبسوط به توضیح و نقد و بررسی نظریه تکامل داروین پرداخته است . در اولین نگاه شهید مطهری از دو فرضیه در رابطه با خلقت نام می برد تحت عنوان " ثبات انواع " و " تبدل انواع " که اولی را گاهاً فرضیه خلقت و آفرینش می نامند .[8]

شهید مطهری چنین می آورد که : « آنگونه که بعضی ها از نظریه تبدل انواع داروین بعد مادیت را در نظر گرفته اند و از آن اثبات بی خدایی نموده اند چنین نبوده چرا که داروین خود آدم مذهبی بوده و تا آخرین لحظه هم به خداوند معتقد بوده است ». [9]

شهید مطهری با ذکر وجود هر دو نظریه در تاریخ بشری به دو اشتباه طرفداران هر دو طیف اشاره می کند که :« اشتباه طرفداران تبدل انواع این بوده که خیال کرده اند اصولی که آنها برای تبدل انواع ذکر کرده اند کافی است و این عدم کفایت دلایل نظریه را ابطال نمی کند و چاره ای نیست که مساله خدا شناسی را در آن دخالت دهیم .اما اشتباه طرفداران ثبات انواع این خواهد بود که خیال کرده اند خداشناسی مستلزم ثبات انواع است و تلاش کرده اند اصول لامارک و داروین را بی اساس بخوانند در صورتی که این اصول همه با اساس بوده ولی برای توجیه پیدایش حیوانات نا کافی است ». [10]

اگر توجه داشته باشیم یکی از براهین اثبات خدا برهان نظم است و در صورت کافی بودن دلایل اصول لامارک و داروین که در پیدایش انواع ذکر کرده اند استدلال و برهان نظم مخدوش می گردد و در غیر این صورت برهان نظم تایید می گردد . بنابراین می بینیم که گویی شهید مطهری پذیرش کفایت اصول تبدل انواع را با مبانی برهان نظم که مبتنی بر فرض خالقی مدبر و دانا است را با فرایند های طبیعی تعویض می نماید پس نظریه تبدل انواع رد می شود .شاید اشاره به نگاه اولیه لامارک چندان بعید نباشد آنجا که ذکر می کند بسته به تغییر در آب و هوا و شرایط جغرافیایی و طرز زندگی اعضا و شکل و حتی ساختمان جانور یا گیاه تحول می یابد یعنی اینکه تغییرات زیست محیطی باعث تغییرات ساختاری در موجودات می گردد و این همان تفکر جمعیتی است که داروین بر آن اشاره داشته است و این همان نقطه مهم و اساسی نظریه داروین است که موجبات انتقاد های فراوان شده است.[11]

"تا تغییری در شرایط زیست محیطی رخ ندهد موجودات زنده آن محیط تغییر نمی کنند "

و لامارک هم این موضوع را به کرات مورد تایید قرار داده بود و برای این نظر خویش مثال های متنابهی آورده است .

این نگاه مورد انتقاد قرار گرفته چرا که توجیه ، توجیه نا رسایی است و چگونه این قانون : که عضوی در محیطی استفاده نداشته باشد طرد می گردد و به مرور از بین می رود با چه قانونی قابل انطباق است ؟

در نهایت صورت بندی اصول لامارک به این صورت خواهد بود که :

اصل اول : تاثیر محیط .

اصل دوم : پیدایش نیازمندی های جدید و عادات جدید بر اساس آن نیازمندی ها .

اصل سوم : این صفات بدست آمده با وراثت منتقل می گردد .

استاد شهید مطهری در مقابل این سه اصل اثر اصل اول و دوم را در حالیکه انکار نمی کند اما ناکافی می داند و اصل سوم را قابل مناقشه و مخدوش می داند . [12]

آنگاه که داروین آمد و اصول دیگری را آورد اگر چه اصل اول لامارک را مورد تایید قرار داد اما موضوع دیگری را تحت عنوان " انتخاب طبیعی " و " بقای اصلح " را مطرح نمود که بسیاری از مسایل و مشکلات نظریه لامارک را نداشت چرا که لامارک نتوانسته بود حرکت همیشگی نوع را در جهت منافع و مصالح توجیه کند اما انتخاب طبیعی داروین تا حدودی این اشکال را رفع کرده بود .

بنابراین درمی یابیم که بحث اصلی شهید مطهری ناظر به سازگاری و یا عدم سازگاری نظریه داروین با خداشناسی است . و تلاش می نماید تا سازگاری یا عدم سازگاری این موضوعات را با مسئله خداشناسی در اسلام مورد بحث قرار داده و بـا روش مقایسه ای بــا برهان های اثبات خدا نتیجه مورد نظر خود را استنتاج نماید . [13]

اما با توجه به مباحث مطرح شده چنین در می یابیم که هم در دین و هم در نظریه تکاملی لامارک و داروین بحث تغییرات در موجودات وجود دارد که این تغییرات در حوزه دین به دست و فعل خداوند صورت می گیرد اما در نگاه تکاملی اگر چه تغییرات در محیط صورت می گیرد اما دلایل و علت آنها را ذکر نمی کند و گویی از یافتن و ارائه علت تغییرات به جهت انتولوژی( Ontology) و اپیستمولوژی(Epistemology) عاجز و ناتوان است همچنانکه خود داروین در قسمت های مختلفی از کتابش و در کنار حرفهایش اعتراف می کند که : بالاخره یک عامل مجهولی را باید برای پیدایش این تغییرات معتقد شد یعنی همه این عواملی که من ذکر می کنم باز هم معما را حل نمی کند و این مهم یعنی اینکه توجه به هدف و این همان اصلی است که الهیون می گویند : " اصل توجه به غایت " . [14]

بنابراین اگر تمام حرف های داروین صد درصد هم درست باشد بالاخره باید به عاملی ماوراءالطبیعی معترف باشیم خواه با نگاه دینی و ایمانی بتوانیم آنرا اثبات نموده و بپذیرییم و خواه اینکه با نگاه داروینی بدون اثبات آنرا بپذیریم . بهرحال در نگاه شهید مطهری امکان جمع نمودن این دو امر : نظریه تکاملی داروین و اعتقاد به خدایی مدیر و مدبر و دانا به عنوان خالق و نظم دهنده به عالم امکان چندان دور از عقلانیت نبوده و این دو نافی همدیگر نیستند .■

*کارشناس ارشد فلسفه علم

پی نوشتها:

1- رجوع کنید به تاریخ علم کمبریج ( رنان – امیر کبیر - 1385 ) و علم و دین ( باربور – مرکز نشر دانشگاهی – 1379 )

2- در این مقاله ما قصد توضیح نظریه داروین را نداشته و علاقمندان ، به کتب مربوطه در این رابطه مراجعه نمایند . پیدایش انــواع و انتخاب طبیعی داروین

3- لیندبرگ دیوید سی / سرآغازهای علم در غرب / ترجمه فریدمن بدره ای / علمی فرهنگی / تهران 1377 / صص 85 تا 92

4- باولر پیتر / داروین و میراث او/ ترجمه حسن افشار / مرکز / تهران 1380 / مقدمه

5- باولرپیتر / داروین و میراث او/ ترجمه حسن افشار / مرکز / تهران 1380 / صص 56 تا 63

6- همان صص 70 و 71

7- همان صص 90 تا 100

8- مطهری مرتضی / توحید / صدرا / تهران 1385 / ص 223

9- همان صص 226 و 227

10- مطهری مرتضی / توحید / صدرا / تهران 1385 / ص 231

11- همان ص 234

12- مطهری مرتضی / توحید / صدرا / تهران 1385 / ص 240 تا 243

13- همان ص 250

14- همان صص 251 تا 254

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.